شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

روزهای کودکی

چشمهایت را ببند و به دوران کودکیت برگرد. بچه که بودی نگاهت معصوم بود، و خنده های کودکانه ات از ته دل، بزرگترین دلخوشی هایت داشتن اسباب بازی دوستت و پوشیدن کفش بزرگترها بود. بچه که بودی حسادت، کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت، چاره ناراحتی ات لحظه ای گریستن بود و بس، و این پایان تمام کدورت ها می شد، چه شد؟ بزرگ شدی؟؟ نگاه معصومت سردرگم شد، و خنده هایت از سر اجبار،اگر حسود نشدی، اگر کینه به دل نگرفتی، و اگر متنفر نیستی، یاد گرفتی که ببینی و تجربه کنی و مغموم شوی. می بخشی در حالی که رنجیده ای، با تمام وجود گریه میکنی اما از ته دل نمی خندی، برگرد! باز هم کودکی باش سبکبار! روحت را آزاد کن کاش هرگز بزرگ نمی شدیم... 

 

منبع