سلام ، میخواستم همان روز اولی برایت نامه بنویسم. برای تولد ۵ سالگیت. اما مشکلات فراوانی پیش آمد که خوب است از آنها با خبر شوی:
اول که این جناب آقای ایرانسل عزیز اشتهایشان زیاد شده بود و برای شارژ سرویس وایمکس بزرگوارشان ۴ ریال دیگر هم میخواستند. خدا خیرشان بدهد که این همه به ملت خدمات رسانی میکنند. ( اون موقعی که مودممان خراب شد ، لطف کردند و پس از یک ماه کارمان را راه انداختند. اگر لطف نمیکردند که الآن هم اینترنت نداشتیم!!! )
دوم اینکه کلی برایت نامه ی فدایت شوم نوشتم ، همین که زدم انتشار جناب آقای عزیز بلاگ اسکای با غرور گفت "دوباره وارد سیستم شوید" و همه ی نامه ( خدا قسمت نکند ، گلاب به روتون ) پرید.
خلاصه اینکه میخواستم بگم تولدت مبارک. الآن دقیقاً ۵ سال و ۱۰ روزه که از تولدت میگذره و توی این مدت سنگ صبور خوبی بودی. برات فرقی نمیکرد هم حرفای خوش میشنیدی و هم حرف های غمناک. یادت میاد سفرنامه ی مشهد و حج سال ۸۶ رو؟ یادت میاد اون جمله ای که به خاطر زحمات تو و پدرت اینترنت معروف شد؟ یادت میاد میخواستم داستان بنویسم؟ یادته ازدواج من و فاطمه رو؟
حالا ۵ سال گذشته. نمیدونم بعد از این چقدر دووم میاری. ممکنه یه روزی بیاد که جاتو بدی به Siri و Tweeter . شایدم اونقدر زنده باشی که ذره ذره بزرگ شدن فرزندانمون رو توی دلت جا بدی.
به هر حال تولدت مبارک. امیدوارم تا هر وقت که هستی فقط و فقط حرف حقیقت رو بزنی و کمک کنی به پیشرفت فرهنگمون.
تا بعد ...
تولد وبلاگت (البته با تاخیر) مبارک عشقم!
آپت مصادف شد با اولین سالروز عقدمون. چه زود یه سال گذشت!
دوستت دارم همسرم! :*
منم دوستت دارم عزیزم
سلام
منم تولد وبلاگتو با تاخیر چند روزه تبریک میگم
ایشاالله عروسی بچه هاتو این جا اعلام کنی
ایشاالله هیچ وقت از غم و غصه و مشکلات تو زندگی ننویسی و همش از خوشی ها بگی.
بسیار بسیار ممنونم