شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

باد شرق

...


اما باد دوباره وزیدن آغاز کرد. باد شرق بود ، بادی که از آفریقا می آمد. بوی صحرا را نمی آورد ، تهدید هجوم مورها را نیز. به جای آن ، عطری را می آورد که او خوب می شناخت ، و نوای بوسه ای که آهسته و آهسته آمد و روی لب هایش نشست.


جوان لبخند زد. نخستین بار بود که دختر این کار را می کرد.


گفت : (( دارم می آیم فاطمه. ))


از بخش پس گفتار کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئلیو ترجمه آرش حجازی انتشارات کاروان

رئیس دانشگاه

دوستی نقل میکرد رییس یکی از دانشگاه های کشور برای صحبت با معترضان نسبت به غذا ( به علت اینکه تمام امکانات علمی و آموزشی برای دانشجویان فراهم است ، دانشجویان فقط برای غذا اعتراض می کنند که مبادا مسموم شوند و کسی نباشد که غذای سلف را بخورد. ) به جمع دانشجویان می رود با دیدن عده ی زیاد دانشجویان بسیار به شگفت می آید و این جمله را عرض می کند:


"اگر به جای این همه دانشجو گیاه Aloe vera میکاشتیم ، بیش تر سود میکردیم."


نکته : گیاه Aloe vera ، یک گیاه با کاربرد های بسیار بسیار فراوان است.


منظور رئیس دانشگاه : دانشجویان موجوداتی بی فایده هستند.


نتیجه اخلاقی 1 : این رئیس دانشگاه تنها به دانشجویان فکر می کند ، زیرا فرض کرده حق دانشجویان است که مسموم شوند. باید این نکته را در نظر داشت که اگر دانشجویان مسموم شوند ، سلف تعطیل می شود و این به نفع دانشجویان است.


نتیجه اخلاقی 2 : اگر فرض کنیم این رئیس به قشر دانشجویان توهین کرده است ، پس خودش هرگز دانشجو نبوده است، پس حداکثر مدرکش دیپلم است ، پس یک دیپلمه رئیس دانشگاه کشور است.


نتیجه اخلاقی 3 : رئیس دانشگاه گیاه Aloe vera دوست دارد و از کودکی عقده ی پرورش آنرا داشته است.


نتیجه اخلاقی 4 : از این پس به جای واژه ی غیر ملموس دانش جو بگوییم Aloe vera یا صبر زرد


منتظر نظرات عمیقتون هستم.


به قول دوستان ، بعد نوشت : از همکار گرامی و محترم ( خانم 23 ) درخواست داریم در قسمت علمیانه ی وبلاگشان راجع به دانش جویان ، ببخشید گیاه Aloe vera ، صحبت نمایند.