شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

تاریخچه دانشگاه تربیت معلم(خوارزمی)

نخستین موسسه تربیت معلم کشور جهت مدارس ابتدایی تحت عنوان «دارالعلمین مرکزی» در سال 1298 شمسی به وجود آمد.
محل این موسسه در تهران در ساختمان وزارت فرهنگ واقع در تخت زمرد قرار داشت. برنامه درسی این موسسه تقریباً معادل برنامه های درسی متوسط همراه با موضوع هایی ویژه مانند فلسفه و اصول تربیت بود. بر اثر افزایش مدارس ابتدایی در تهران و شهرستانها و نیاز آنها به آموزگار تعلم دیده، در مهر ماه سال 1307 دارالمعلمین مرکزی به «دارالمعلمین عالی» با اهداف جدید تغییر نام یافت واساسنامه و برنامه تحصیلی آن به تصویب شورای عالی معارف وقت رسید.
در 21 آذر ماه 1308 قانونی در خصوص اصلاح اساسنامه و کمک به دارالمعلمین عالی و استخدام فارغ التحصیلان آن، از تصویب مجلس شورای ملی وقت گذشت، از این تاریخ دارالمعلمین عالی به دو قسمت علمی و ادبی تقسیم شد.
قسمت علمی رشته های طبیعی، ریاضی، فیزیک و شیمی و قسمت ادبی رشته های فلسفه و ادبیات فارسی، تاریخ و جغرافیا را شامل می شد. در این زمان برای تکمیل گروه مدرسین چند معلم از فرانسه استخدام گردید و به علت ازدیاد دانشجو و کمبود فضای آموزشی محل آن به خیابان شاهپور (وحدت اسلامی) انتقال داده شد.
تلاش مسئولان برای تهیه محل ثابتی به منظور فراهم نمودن امکانات آموزشی و پژوهشی مناسب، سرانجام سبب گردید که در سال 1311 دارالمعلمین عالی به ساختمان نگارستان منتقل شود. در سال 1312 نام دارالمعلمین عالی به «دانشسرای عالی» تغییر یافت.
در همین دوران با استخدام استادان ایرانی فارغ التحصیل از خارج، برای اولین بار موضوع هایی مانند مبانی تعلیمات متوسط، اصول آموزش و پرورش و روانشناسی به کلیه دانشجویان شغل دبیری آموزش داده می شد و آزمایشگاههای فیزیک، شیمی، طبیعی، روانشناسی و علوم تربیتی تاسیس گردیدند. علاوه بر اینها، فعالیتهای فوق برنامه موسیقی و ورزش معمول گشت.
با تاسیس دانشگاه تهران در سال 1313، بخش ادبی دانشسرای عالی تبدیل به دانشکده ادبیات و بخش علمی تبدیل به دانشکده علوم گردید. با این عمل دانشسرای عالی، استقلال خود را از دست داد و فقط دانشجویانی که داوطلب شغل دبیری بودند پس از قبول شدن در آزمون اختصاصی، در آن به تحصیل می پرداختند.
کوشش برای جدا شدن از دانشگاه تهران با جدیت ادامه یافت تا اینکه در تاریخ 17 آذر 1338 با تصویب قوه مقننه، دانشسرای عالی به صورت مستقل در آمد.
در این زمان با اجاره ساختمان مناسبی در جاده قم شمیران، کلیه واحدهای آموزشی و پشتیبانی دانشسرا در یکجا مستقر گردید و چاپخانه ای برای انجام امور چاپی دایر شد.
در سال 1342 هیات وزیران دانشسرای عالی را منحل نمود و به جای آن سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی به وجود آمد. در سال 1346 که وزارت علوم و آموزش عالی به وجود آمد مجدداً سازمان مذکور تحت نام دانشسرای عالی زیر نظارت وزارت قرار گرفت. در سال 1353 با تصویب شورای گسترش آموزش عالی نام دانشسرای عالی به «دانشگاه تربیت معلم» تغییر یافت و اداره آن به صورت هیات امنایی در آمد.
با تاسیس دانشگاه ، توسعه برنامه تربیت دبیر در سطح کشور جزء هدفهای مهم آن قرار گرفت و به همین منظور دانشسرای عالی در شهرهای زاهدان، سنندج و یزد تاسیس گردیدند. همچنین مدرسه‌های علوم اراک و کاشان تحت پوشش دانشگاه تربیت معلم قرار گرفتند. در سالهای 1366 و 1368 شعبه های این دانشگاه در شهرهای سبزوار و تبریز تاسیس شدند.
دانشگاه تربیت معلم در حال حاضر دارای 4 معاونت، 7 دانشکده،4 پژوهشکده ، 4 موسسه تحقیقاتی ، مرکز بهداشت و درمان، کلینیک روانشناسی و 297 عضو هیات علمی شامل 30 استاد، 36 دانشیار، ، 132 استادیار، 99 مربی است ساختمان مرکزی دانشگاه در تهران واقع در خیابان شهید مفتح با مساحت 5 هکتار که براساس طرح مهندسی، رفک روسی تبار ساخته شده است با افزایش رشته های تحصیلی و گسترش فعالیتهای آموزشی، تحقیقاتی و پشتیبانی ، زمینی به مساحت 270 هکتار در کرج به دانشگاه واگذار گردید که عملیات احداث ساختمان از سال 1355 آغاز و در حال حاضر ساختمانهای دانشکده ادبیات وعلوم انسانی،تربییت بدنی و علوم ورزشی، علوم پایه، ساختمان مرکزی، علوم ریاضی و مهندسی کامپیوتر، دانشکده علوم تربینی ، 23 بلوک خوابگاه دانشجویی، منازل سازمانی ، تاسیسات ، استخر و ... ساخته شده است. 
منبع : سایت دانشگاه تربیت معلم ==>

سفر عظیم حج

کعبه

این بار می خواهم یک چیزی از خودم بنویسم ،‌ یک خاطره:

صبح سر صف ایستاده بودیم که بخش نامه ی حج دانش آموزی رو اعلام کردند ، منم که از سال اول دبیرستان به خودم قول داده بودم که سال سوم حتماً ثبت نام می کنم ، به ذوق و شوق خاصی رفتم و اسمم رو نوشتم و تازه فهمیدم سفر حج رفتن به همین راحتی ها هم نیست ؛ باید یه جزوه بخونی ، امتحان بدی و اگر قبول شدی ...

بالأخره روز امتحان فرا رسید، من استرس داشتم چون از طرفی امتحان ورودی زبان را می پیچوندم و هم همین دیروز جزوه رو یک بار خونده بودم. خلاصه رفتیم اداره ی آموزش و پرورش ( بدون هیچ مربی ، بهمون گفتن خودتون برید اونجا ) و پس از حضور و غیاب و قرائت قرآن توسط خودمان آزمون شروع شد. آزمون سختی نبود ولی ۴ تا سوال را غلط جواب دادم در حالی که افرادی بودند که همه ی سوالات را درست جواب داده بودند. خلاصه ناامید رفتم خونه و می دونستم که قبول نمیشم اما ...

نمی دونم توی مدرسه بهم گفتند یا با خونه تماس گرفتند و بابام بهم گفت ولی خیلی خوشحال شدم که توی این آزمون قبول شدم. کم کم  جلسه و دنبال پاسپورت رفتن و ... شروع شد و از طرفی هم امتحانات نهایی سال سوم.

تابستون شده بود و هر لحظه آماده بودم برای اردوی آموزشی ، بالأخره بعد از کنکور دانشگاه آزاد ( آزمایشی ) زنگ زدند و گفتند فلان روز ، صبح بیایید سازمان دانش آموزی منطقه که بریم اردوگاه شهید چمران، خلاصه روز موعود فرا رسید و رفتیم اردوگاه ، یک سری توضیحات از طرف مدیر کاروان و بعد از ناهار و فوتبال ایران رئیس سازمان دانش آموزی و بعد از اون هم باز آقای منصوریه ( مدیر کاروان ) و آقای متین ( معاون ) و مربیان محترم آقایان : واعظی ، کیهان فر ، اسکندری صحبت کردند و شب هم حاج آقا تراشیون تشریف آوردند و کمی صحبت کردند و شب همگی همانجا ماندیم و فردا صبح بعد از صبحانه باز حاج آقا تراشیون اعمال را برایمان توضیح دادند.

دو هفته گذشت و پنجشنبه ی قبل از سفر یک جلسه برایمان در سازمان دانش آموزی شهر تهران گذاشتند ، باز هم در این جلسه آقای منصوریه و آقای متین و دیگر عزیزان صحبت کردند. پس از آن از طرف بانک ملی یک ساک دریافت کردیم و لباس احرام نیز تهیه کردیم.

بالأخره یکشنبه ی موعود فرا رسید ، ساک رو شنبه بعد از کلاس تقریباً آماده کرده بودم و یکشنبه هم یک زنگ شیمی رو پیچوندم و سریع به خانه آمدم. بالأخره همه چی آماده شد و با پدرم به فرودگاه مهرآباد ، ترمینال ۱ رفتیم. ساعت پرواز ۹ شب بود. جمعیت زیادی بود از خانواده ها ، همه خداحافظی می کردند بعضی با لبخند و بعضی با چشمانی اشکبار ولی انگار ما بودیم که به حرف رئیس سازمان گوش داده بودیم و تنها اومده بودیم. هواپیما با کمی تأخیر آمد ولی آمد. سوار شدیم ، هواپیما شروع به حرکت کرد ( بگذریم از شیطنت های بچه ها ) و بعد از ۳ ساعت در فرودگاه بین المللی جده به زمین نشست.

هیجان همه را فرا گرفته بود ، یکی از مربیان چند تذکر را به دانش آموزان داد ( ۲ تا کاروان دانش آموزی بودیم : شهید همت و بقیع ) بالأخره از تمام بخش های اونجا مثل چک کردن پاسپورت ، تحول ساک ، اسکن کردن صفحه اول پاسپورت و ... گذشتیم و وارد جده با آن هوای شرجی اولیه شدیم. بالأخره سوار اتوبوس هایمان شدیم و به سمت مدینه به راه افتادیم.

در ساسکو یا به قولی قهوه خانه توقف کردیم و صبحانه خوردیم و سپس اولین نماز جماعت صبح را با برادران اهل تسنن به جا آوردیم. و بعد از چند ساعت به مدینة النبی رسیدیم و در یک لحظه گنبد سبز مسجد پیامبر را دیدم.

قبةالخضراء

در هتل کمی استراحت کردیم و ظهر به همراه کاروان به مسجدالنبی رفتیم ، از در که وارد شدیم محو زیبایی هنر ایتالیایی ها شدیم که مسجد را خیلی زیبا به همراه بهترین تهویه ها و سقف ها ی کشویی و چترها ساخته بودند. در ابتدای راه و قبل از ورود به حیات چتر دار ( از باب ملک فهد ) در دو طرف مسر کلمن های آب زمزم وجود دارد. به سمت بارگاه پیامبر و خانه ی حضرت فاطمه می رویم، سلامی می کنیم و از باب النساء خارج می شویم . پس از خروج حاج آقا بیگی ( روحانی کاروان ) باب جبرئیل را به ما نشان می دهد. سپس به سمت درب قبرستان بقیع به راه می افتیم ، برای فردا صبح پس از نماز صبح آنجا قرار می گذاریم و سپس به وضوخانه برای تجدید وضو می رویم و پس از آن نماز ضهر را به جماعت و نماز عصر را به جا می آوریم.

قبة الخضراء

سپس به هتل بر می گردیم و ناهار می خوریم و می خوابیم ، ساعت 4 جلسه داریم اما برای اولین جلسه خواب می مانم. کمی دیرتر به جلسه می رویم اما خوشبختانه خیلی دیر هم نشده است. بعد از ظهر به همراه یکی از مربیان پیاده به مسجد می رویم و کم کم مسیر را یاد می گیریم.

 

فردا صبح به بقیع می رویم ، من دوستانم را گم می کنم و به همین دلیل قسمت نمی شود که به داخل قبرستان راه بیابم . بر می گردم و در داخل مسجد دوستان منطقه ۱۳ را می بینم ، با آنها نماز امام زمان را به جا می آوریم و سپس زیارت آل یاسین می خوانیم که به علت تذکر یکی از وهابیون آن را نیمه کاره رها می کنیم و به هتل بر می گردیم. باز هم استراحت ، نماز ظهر ، ناهار ، استراحت و جلسه ، این بار زودتر به جلسه می روم اما باز هم کمی دیر می شود. حاج آقا تراشیون در حال صحبت هستند و سپس حاج آقا یگی باز هم به صحبت درباره ی احکام و مرجع تقلید می پردازند و سپس مراسم عزاداری داریم.

باب ملک فهد

روز بعد به زیارت دوره می رویم ، مساجد هفت گانه ، کوه احد و قبر عموی پیامبر که تنها عکسی که من دارم مربوط به مسجد قبا می باشد که آخرین مکان زیارتی ما بود و اتفاقاً یکی از هم اتاقی هایم در آنجا جا ماند که خوشبختانه با یک کاروان دیگر آمد.

مسجد قبا

زمان می گذشت و ما هم به زیارت و خرید و ... می رفتیم و یک بار هم همگی پول جمع کردیم ، یک اتوبوس گرفتیم و به مسجد شیعیان رفتیم ، تنها مسجدی که شیعیان مدینه در آن نماز می خوانند. جای خوبی بود اما متأسفانه مجبور شدم اکثر عکس ها را پاک کنم اما دو عکس باقی مانده که یکی از آنها را قرار می دهم ، آقای تراشیون به همراه دوستان منطقه ۱۳ :

مسجد شیعیان

دیگر نمی توانم چیزی بگویم جز گذشت زمان و اتمام سفر در شهر مدینه. همگی از طرفی ناراحت بودیم که شهر پیامبر را ترک می گوییم و باید با آن حضرت وداع گوییم و از طرفی خوشحال بودیم که محرم می شویم و به سمت مکه ی مکرمه به راه می افتیم. این هم چند عکس دیگر از مدینه:

قبةالخضراء

باب ملک فهد

لباس احرام پوشیدیم و به سمت مسجد شجرة رفتیم ، میقات افرادی که از شهر مدینه به سمت مکه حرکت می کنند، بعد از اذان مغرب محرم شدیم و لبیک گفتیم:

" لبیک اللهم لبیک ، لبیک لا شریک لک لبیک ، ان الحمد و نعمة لک والملک لا شریک لک لبیک "

سپس به سمت مکه به راه افتادیم ، در راه خوابیدیم تا هنگام انجام اعمال سرحال باشیم. به ساسکو رسیدیم یک نوشابه خوردیم و دوباره به راه افتادیم . وقتی بیدار شدیم در شهر مکه بودیم. اول به هتل رفتیم و سپس همه به راه افتادیم سوار اتوبوس های خط ۶ شدیم و به سمت مسجدالحرام به راه افتادیم . زیبا و عظیم بود . از باب ملک فهد وارد شدیم سرهامان را پایین انداختیم و به راه ادامه دادیم ، سپس گفتند سرها را بالا بیاورید و نگاه کنید ، در یک لحظه عظمت کعبه را دیدیم و همگی به سجده افتادیم.

کعبه

سپس از سجده بلند شدیم و شروع به انجام اعمل کردیم :

طواف به دور خانه ی خدا - دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم - نوشیدن آب زمزم - سعی بین که های صفا و مروه - تقصیر

سپس نماز صبح را به جماعت خواندیم، از نماز صبح های مدینه هم طولانی تر بود. سپس دو گروه شدیم گروهی به انجام بقیه ی اعمال خود که شامل طواف نساء و نمازش می شد پرداختند و گروه دوم که من هم جزوش بودم به هتل برگشتیم ، صبحانه خوردیم و در اتاق به استراحت پرداختیم. اینقدر خواب شیرین بود که تماز جماعت را از دست دادم. ناهار خوردیم و به موزه رفتیم بعد از آن هم جلسه و نماز و خرید و ... ، شب هم برای انجام اعمال باقی مانده به همراه گروه دوم به مسجدالحرام رفتیم. این هم چند عکس از موزه:

ماکت مسجدالحرام

پلکان ورودی به خانه ی خدا

مقام ابراهیم

حفاظ سنگ حجرالاسود

قسمتی از پرده ی قبلی خانه ی خدا

درب قبلی خانه ی خدا

پرده ی قبلی درب خانه ی خدا

مربوط به چاه زمزم

ماکت مسجدالنبی

با آغاز ماه شعبان درب خانه ی خدا باز شد ، با گلاب کاشان شسته شد اما متأسفانه چون ما می خواستیم برای بار دوم در ماه شعبان نیز محرم شویم زمانی به این مراسم رسیدیم که درب خانه ی خدا را می بستند ، سپس به انجام اعمال پرداختیم و این بار قبل از نماز تمام اعمال را انجام دادیم اما به علت خستگی نماز جماعت را به جا نیاوردیم و به همراه حاج آقا تراشیون به هتل برگشتیم ، نمار خواندیم ، لباس احرام از تن یرون آوردیم و صبحانه خوردیم. پس از کمی استراحت هم به زیارت دوره شامل قبرستان ابوطالب ، صحرای عرفات ، منا ، پای کوه نور و ... پرداختیم . شب هم عده ای از بچه ها به غار حرا رفتند که البته دانش آموزان منطقه ی ما نیز شب بعد رفتند که بنده به علت بیماری و خستگی نتوانستم همراهشان بروم. این هم عکس هایی از زیارت دوره :

منا

شتری در صحرای عرفات

و بالأخره این سفر هم پایان یافت و ما به سختی طواف وداع کردیم و شهر مکه را ترک نمودیم و دوباره به فرودگاه جده بازگشتیم تا به تهران بازگردیم. این هم یک شعر زیبا که در سالن اجتماعات هتل مکه ( دارالشروق ) بود.

شعر

بخشید که کیفیت عکس ها پایین بود. امیدوارم قسمت شما هم بشه.

نویسنده ای خارق العاده

آرتور کونان دویل

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

کونان دویل؛ عکس از کتابی منتشر شده حدود ۱۹۱۵ (میلادی)
کونان دویل؛ عکس از کتابی منتشر شده حدود ۱۹۱۵ (میلادی)

سِر آرتور کونان دویل نویسنده و پزشک اسکاتلندی است که شهرت خود را مدیون خلق شرلوک هلمز، کارآگاه خصوصی بسیار مشهور، است.

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

معلوم شد از کجا ورداشتمش دیگه :D

لینک سایتش هم این بغل هست.

تن تن و میلو ( ۴ )

این هم اسم کتاب های تن تن فقط انگلیسی هست به خاطر اینکه می خواستم عکس جلد کتاب رو هم ببنید.

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 Tintin comic titles published in English

تن تن و میلو ( ۳ )

[ویرایش] تبعیض نژادی و استعمار

در سالهای اولیه انتشار مجموعه کتاب‌های تن‌تن، مضامین نژادپرستانه و یا مضامینی که در آنها از استعمار اروپائیان ستایش میشد، مورد انتقاد سازمانهای حقوق بشر و ضداستعماری قرار گرفت و سرانجام هرژه این انتقادات را پذیرفت و از دهه ۱۹۳۰ به بعد داستانهای کتاب‌های تن‌تن لحن متفاوتی پیدا کرد و حامل پیام‌های بشردوستانه شد. اولین کتابی که چهره‌ای جدی و سیاسی از تن‌تن ارائه داد کتاب گل آبی بود که در سال ۱۹۳۶ به چاپ رسید. در این کتاب که برخی آن را یکی از بهترین کارهای هرژه می‌دانند، هرژه مطالعات تاریخی وسیعی در مورد تاریخ جنگ چین و ژاپن انجام داد و از کمک‌های دوست خود ژانگ جونگرن که یک دانشجوی چینی در بلژیک بود بهرهٔ زیادی برد. وی برای قدردانی از کمک‌های دوستش شخصیت چونگ چن چنگ را در کتاب گل آبی بر مبنای او آفرید.

در این کتاب هرژه از ژاپن و تلاش استعمار غرب و شرق برای به بردگی کشیدن توده‌های مردم مخصوصاً در کشور چین انتقاد شدید کرد. اما همین انتقادهای تند که در این کتاب از ژاپنی‌ها به عمل آمد باعث نوعی کلیشه شد که ژاپنی‌ها افرادی گناهکار و بی‌رحم هستند.

بعدها هرژه تغییراتی در چاپ‌های بعدی از کتاب‌های اولیه‌اش که مضامینی نژادپرستانه داشتند ایجاد کرد. برخی از این تغییرات به تقاضای ناشران کتاب‌ها صورت گرفت که برای نمونه می‌توان از تغییر رنگ پوست سیاه‌پوستان بزهکار به سفید در نقاشی‌های کتاب تن‌تن در آمریکا نام برد که به تقاضای ناشر آن در آمریکا صورت گرفت و یا در کتاب ستارهٔ اسرارآمیز به یک آمریکایی بزهکار و بدذات به نام آقای بلومن اشتاین اشاره شد که یک نام فامیل کاملاً یهودی است. در چاپ‌های بعدی کتاب ستاره اسرار آمیز، هرژه نام وی را به آقای بوهل وینکل که نامی ساختگی است تغییر داد.

[ویرایش] یادبودها

تمبر یادبود تن‌تن که در سال ۱۹۹۹ توسط پست سلطنتی هلند چاپ شد
تمبر یادبود تن‌تن که در سال ۱۹۹۹ توسط پست سلطنتی هلند چاپ شد

در سال ۱۹۷۹ اداره پست بلژیک تمبر یادبود تن‌تن را برای اولین بار در جهان منتشر کرد. این اولین بار بود که کشوری به انتشار تمبر از سری ماجراهای کمیک استریپ یا نقاشی‌های دنباله دار اقدام می‌کرد.

بعدها در تاریخ ۸ اکتبر ۱۹۹۹ پست سلطنتی هلند اقدام به چاپ تمبرهای یادبودی از سری ماجراهای تن‌تن کرد. سری کامل تمبرها بعد از فقط چند ساعت همگی به فروش رفت و از روز بعد نایاب شد.

در سال ۲۰۰۴ ضرابخانه ملی بلژیک به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد چاپ مجموعه کتاب‌های تن‌تن و میلو اقدام به ضرب ۱۰٬۰۰۰ سکهٔ یادبود ماجراهای تن‌تن و میلو به قیمت هر عدد سکه ۱۰ یورو کرد که آنها نیز در مدت چند ساعت نایاب شدند.