شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

پیام کوتاهی دیگر برای موفقیتی های دی ماه

خیلی خوبه آدم همش از خواهرش مجله ی موفقیت بپیچونه ، نه؟ 

اینم یک پیام دیگه ، مثل اوندفعه ، ولی مثل اینکه نویسنده ی این یکی فرق داشته ، دقت بفرمایید:


خستگان را چون طلب باشد و قوت نبود *** گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود


تولدت مبارک( خیلی ممنون، ولی هنوز مونده ها!!! ). بدرفتاری با پدر و مادر و دست بریدن از خویشاوندان گناه بزرگی است( جان؟! ). خود را لوس کردن و بیمار نشان دادن موجب دلسردی و پشیمانی می شود( الآن با من کار دارید شما؟! ). موسیقی ، تفریح و گردش برایت خوب است( خیلی ممنون ، پس شما دکتری. دکتر ان شاء الله بعد امتحانا! ). از غرور کاری ساخته نیست بلکه تواضع و فروتنی و مهربانی مشکلات را حل می کند( خیلی ممنون، ولی منم معمولاً از همین روش استفاده می کنم ها!!! ). سعی کن از دیگران دلجویی و عذرخواهی کنی. از گفت و گو های غیر مسوولانه دست بردار که موجب دلسردی و دلزدگی می شود. سعی کن سخنان نرم بر زبان جاری سازی( چشم ، چشم ، چشم ). اگر در رفتار او تغییراتی می بینی علتش خود خواهی و خود اندیشی است که جدیداً به او دست داده( شما منظورتون کیه؟ "او" کیه؟ آقا/خانم چرا گناه مردم رو میشوری؟ ). زیاد نگران رفتارش نباش بالأخره مطیع خواهد شد. مادامی که عشق هست از عقل کاری ساخته نیست پس صبر و شکیبایی لازم است. با متانت ، بردباری و کوشش گام بردار( ببینم ، این چند تا جمله به هم ربط داشت؟! ). مژده ای به زودی میرسد( این مژده همون قرعه کشی هست؟ یا اون آرزو ؟! یا "او"؟! اصلاً مژده خانم و آرزو خانم رو چی کار داری؟! ). در امور مالی سودی به دست می آوری ، پس به دنبال خرید و فروش برو( من بنگاهی نیستم که ، دانشجو هستم. ). ازدواج عملی است. ملاقاتی سودمند در جریان است( ببینم این ازدواج و ملاقات و "او" و مژده خانم و آرزو خانم به هم ربط دارن؟! جمله سازیه؟ ). مدت ها وقت خود را بیهوده تلف کردی و از این شاخه به آن شاخه پریدی بدون اینکه به عواقب آن کارها توجه داشته باشی( آره! من دیدم درس خوندنم با نخوندنم برای امتحان درس ساختمان داده و الگوریتم ها فرق نمیکرد، کاش جای اون امتحان های بعدی رو میخوندم  ). از این به بعد ثابت قدم و یک رای باش و تردید و سستی را از خودت دور ساز( یعنی درس نخونم آیا؟! ( این نحوه ی بیان سرقتی بود. ) ). عقاید کهنه ی ماقبل تاریخ خو را عوض کن و کمی رنگ تازگی به آنها بده( اولاً که سن من به اون موقع ها که شما بودی قد نمیده ، ثانیاً من دارم یک زبان برنامه نویسی جدید یاد میگیرم و میخوام از ++C به اون مهاجرت کنم. ثالثاً خودکار بیک مال ما قبل تاریخ نیست. ). نیاز های خود را بشناس و آنچه را که باعث کمال تو می شود، دریاب و شروع کن( چشم ، تمام تلاشمو می کنم  ).


همگی موفق باشید ، چه نویسنده ی این متن و چه شما خواننده ی گرامی 

فال حافظ

ببین چه دنیایی شده ، توی دستمال کاغذی جیبی هم فال حافظ میگذارند:


صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست *** بیار نفخه ای از گیسوی مغبر دوست

به جان او که به شکرانه جان بر افشانم *** اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

و گر چنانچه در آن حضرتت نباشد بار *** برای دیده بیاور غباری از در دوست

من گدا و تمنای وصل او هیهات *** مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

دل صنوبریم همچو بید لرزان است *** ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

اگر چه دوست به چیزی نمیخرد ما را *** به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد *** چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست


تفسیرش با خودتون ...

پیام کوتاه برای موفقیتی های دی ماه

سلام ، خوبین؟
این متن رو به مناسب تولدم ( چه خودشیفته ) و همچنین برای همه ی دی ماهی ها میگذارم ، از مجله ی موفقیت  شماره ی 180 ( نیمه ی اول دی 88 ) :

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی     خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

تولدت مبارک. برای مدتی هیچ آرامشی وجود نداشت و در حال تکاپو بودی ( آره ، دنبال کارای مسابقه ی شبیه سازی بودم. ) ، اما دیگر خسته شده ای و می خواهی کمی به خودت برسی ( آره ، خسته که شدم و خیلی میخوابم.  ). عیبی ندارد کمی استرحت لازم است اما مراقب باش بیشتر از یک هفته طول نکشد زیرا کارهای عقب مانده کم نیستند( درسته ، یک هفته دیگه امتحانام شروع میشه ، آمار و احتمال 1 رو هم هیچی بلد نیستم. ).  ایده های خلاقانه به ذهنت می رسد ، از آنها استفاده کن( عجب ، درسته ، ایده ی یک نرم افزار شبیه سازی ساده توی ذهنمه ، البته یک مقدار از کار رو انجام دادم ولی هنوز اون چیزی که میخوام نشده. کامل شد توی وبلاگ میذارم.). دوستان زیادی خواهی داشت. عمر طولانی همراه با شادی منتظرت است. غرور را از خودت دور کن تا آینده ی روشنی در انتظارت باشد. از جوانی بر زانوی خود تکیه کرده ای و متکی به نفس بار آمده ای( اگه از نظر درسی بگی ، درسته. ). بعضی متولدین دی در ابتدای ازدواج مشکلاتی با همسرشان دارند. مشاجراتی پیش می آید که از اون باید پیشگیری کنی( من به نویسنده ی محترم اعتراض دارم که یکهو شیوه ی ادبی تبدیل شده به محاوره ای ). مراقب رفتار و اعمال خود باش زیرا دل آدم ها خیلی زود می شکند و دلی که شکست به سختی دوباره جوش می خورد( راستش ، دل خواهرمو خیلی شکستم ، این مجله رو هم ایشون بهم داد ، امیدوارم خوشحال بشه. دست گلش درد نکنه. ). ملاقات با غریبه ای در زندگی ات باعث موفقیت در کارهایت می شود. خوشبختی در کنار تو است ، چشم هایت را باز کن تا آنرا ببینی. در قرعه کشی شانس داری( خوب توی کدوم قرعه کشی؟ همراه اول ؟! رب تبرک ؟! چای گلستان ؟! ... ). خرید لباس های نو رنگ تازه ای به زندگی ات می دهد. در رویداد های اجتماعی بسیاری مشارکت داشته ای.

خبر شگفت آوری که حاکی از آرزویی نهانی است در هفته دیگر می رسد( کدوم آرزو؟! ). موفقیت از جایی که کمترین انتظارش را داری در راه است.

---
من باید بررسی کنم ببینم این نویسندش با من آشنایی نداشته باشه ، آخه بیشتر مطالبش درست بود.

به هر حال همگی موفق باشید!!! 

فال حافظ

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن /// منم که دیده نیالئده ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم /// که در طریقت ما کافریست رنجیدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات /// بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست /// بدست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب /// که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه /// کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس /// که وعظ بی عملان واجبست نشنیدن

ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب /// که گرد عارض خوبان خوشست گردیدن

مبوس جز لب سافی و جام می حافظ /// که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن

فال حافظ

گوهر مخزن اسرار همانست که بود

حقه ی مهر بدان مهر و نشانست که بود

***

عاشقان زمره ارباب امانت باشند

لاجرم چشم گهربار همانست که بود

***

از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح

بوی زلف تو همان مونس جانست که بود

***

طالب لعل و گوهر نیست و گر نه خورشید

همچنان در عمل معدن و کانست که بود

***

کشته غمزه خود را بزیارت دریاب

زانکه بیچاره همان دل نگرانست که بود

***

رنگ خون دل ما را که نهان میداری

همچنان در لب لعل  تو عیانست که بود

***

زلف هندوی تو گفتم که دگر ره نزند

سال ها رفت و بدان سیرت و سانست که بود

***

حافظا باز نما قصه خونابه ی چشم

که برین چشم همان آب روانست که بود