خوشا شیراز و وضع بی مثالش *** خداوندا نگه دار از زوالش
ز رکناباد ما صد لوحش الله *** که عمر خضر می بخشد زلالش
میان جعفر آباد و مصلی *** عبیر آمیز می آید شمالش
به شیراز آی و فیض روح قدسی *** بجوی از مردم صاحب کمالش
که نام قند مصری برد آنجا *** که شیرینان ندادند انفعالش
صبا زان لولی شنگول سر مست *** چه داری آگهی چونست حالش
گر آن شیرین پسر خونم بریزد *** دلا چون شیر مادر کن حلالش
مکن از خواب بیدارم خدا را *** کدارم خلوتی خوش با خیالش
چرا حافظ چو می ترسیدی از هجر *** نکردی شکر ایام وصالش
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد / کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن / ویران سرای دل را گاه عمارت آمد
این شرح بی نهایت کز زلف یار گفتند / حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد
عیبم بپوش زنهار ای خرقه ی می آلود / کان پاک پاک دامن بهر زیارت آمد
امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان / کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد
بر تخت جم که تاجش معراج آسمانست / همت نگر که موری با آن حقارت آمد
از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار / کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
آلوده ی تو حافظ فیضی ز شاه درخواه / کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
دریاست مجلس او دریاب وقت و دریاب / هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد