« به کجا چنین شتابان؟»
گون از نسیم پرسید
« دل من گرفته زاین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
« همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم.»
« به کجا چنین شتابان؟ »« سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفهها، به باران،
برسان سلام ما را».
دکتر شفیعی کدکنی
سلام خوبی وبلاگ خیلی قشنگ و جالبی داری خوشحال میشم اگه به سایت من هم سر بزنی در مورد فروش اکانت های رپیدشیر و مگا آپلود هستش منتظرم فعلا بای
ممنون
من این شعرو خیلی دوست دارم. مرسی داداشی جونم! بوووووووووس!
خواهش می کنم آبجی جونم !!! ( شکلک لبخند )