شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

اعتراف

روزی دوستی پرسید:

"واقعاً دوست داری کودک باشی؟"

گفتم:

"بله"

پرسید:

"چرا؟"

گفتم:

"چون عشق مطرح نیست."

پرسید:

"عاشق شدی ؟ یا نگرانی عاشق بشی؟"

گفتم:

"نگرانم عاشق خدا نشم با این همه عشق"

نظرات 5 + ارسال نظر
Mahsa_23 چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:24 ب.ظ

سلام آقا محمد علی
ماشالا چه وبلاگ پرباری دارین...
من اصولا حس نظرنویسی ندارم اما برا همه دوستان یه بار اینو می گم ه در جریان باشن وبلاگشون مطالعه میشه و غالبا در دل تحسین :D
گویا اولین نظر این پست مال خودمه
ما ناظرِ بی نظریم :D البته در صورت ضرور نظرم صادر می نماییم :D
موفق باشین...

خیلی ممنون مهسا خانم

morteza چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:56 ب.ظ http://nasimevasl.mahblog.com/

سلام
خیلی کودک رو دوست دارم و همین طور دوست دارم مثل کودک باشم.مثل اونا به دنیا نگاه کنم.

آره ، دنیای قشنگی داره کودکی.
ممنون مرتضی جان که نظر دادی

محمد رضا پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ق.ظ http://joan.blogfa.com/

سلام محمد علی جان

بابا دمت گرم عالیه

این pm آخرت هم حرف نداره واقعیت محضه

به ما هم سر بزن

البته به کلبه عشقم

فعلا بای
mohammadone

ممنون محمدرضا جان

ر.ا.ز پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:21 ق.ظ

چون قشنگ بود منم گذاشتم:دی

ممنون

دنیا شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:18 ب.ظ http://donyabanoo.blogfa.com/

گفت: روزی بزرگ می شوی و عاشق می شوی.
گفتم: روزی عاشق می شوم و بزرگ می شوم...

شاید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد