امشب یکهو دلم خواست که یک فال حافظ بگیرم :
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد *** دل رمیده ی ما را رفیق و مونش شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه ی مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا *** فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست *** گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
طرب سرای محبت کنون شود معمور *** که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا *** که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه ی تو شرابی به عاشقان پیمود *** که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید *** چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
خیال آب خضر بست و جام کیخسرو *** به جرعه نوشی سلطان ابولفوارس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری *** قبول دولتیان کیمیای این مس شد
من نمی دونم چرا هر بار فال حافظ می گیرم بی ربط در میاد؟
مال شما ربط داشت؟
چون خیلی چیزها توی فال گرفتن تأثیر داره ، اومدید دانشگاه ، دیوان حافظ بیارید تا براتون فال بگیرم :)
یک جاهاییش
به به!!! چه غزل قشنگی!!!
امیدوارم اتفاقات قشنگی در انتظارتون باشه!
ممنون
سلام
چه فال قشنگی برات در اومد!
امیدوارم که صحت داشته باشه این فال حافظ شیرازی برای تو!
سلام
ممنون
منم خیلی با حافظ هماهنگ نیستم !
هر وقت تفال میزنیم به تعجب واداشته میشیم !!!
شایدم اون درست میگه ما درکش نمی کنیم
شما هم بفرمایید دیوان بیارید براتون فال بگیریم :)
دیگه فال بهتر از این؟!
ممنون
اینم فال امروز من بود:
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز نخواهم ماند
من ارچه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند...
بلی
خوبه یا بد؟!
ان شاءالله که خوبه :)