شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

افشاگری

سلام!

اول اول ، قبل از هر چیز ، یک افشاگری داریم!


یعنی یک راز سر به مهری رو میخوام بازگو کنم!


نترسید بابا ، میخوام بگم MAT یعنی چی و از کجا اومده! حتماً یاد کارتون PAT & MAT میافتید. نه ، جالبه بدونید وقتی این لغت رو کشفیدم اسم این کارتون و شخصیت هاشو نمیدونستم ( البته دیده بودم ها ولی خیلی قدیم ها )


MAT مخفف اسم بندست که توی وبسایتم هم حتماً دیدید:


Mohammad Ali Taghvazadeh

حالا برویم سراغ داستان :


طاهره خانم 1


شب قبل از فوت آقا، هنوزم باورم نمیشه ، آقا مرد خیلی خوبی بود ، همیشه به من کمک میکرد ، همین دو ماه پیش از فوتشون اجاره خونمون جور نشد ، آقا بهمون قرض داد! شب قبل از فوتشون ، آقا برعکس همیشه قرص های خوابشون رو ازم نخواستن ، آقا از وقتی که پسرشون به رحمت خدا رفت ، آقا سعید رو میگم ، شبا خوابشون نمی برد ، برای همین به مش رحیم ، باغبون رو میگم ، گفته بودن براشون از داروخانه قرص خواب بخره ، آقا هر شب به من میگفت که براش قرص ببرم تا بخورن و بخوابن ، ولی اون شب ازم همچین چیزی نخواستن ، تازه حقوق اون ماهمو جلو جلو دادن ، انگار میدونست میخواد بمیره. خدابیامرزتش ، آدم خوبی بود! همین دامادش هیچی نداشت ، همین حاجی آقا زیر پر و بالش رو گرفت ولی اون نامرد برای اموال آقا دندون تیز کرده بود ، شنیدم یک بار آقا رو هم تهدید به قتل کرده بوده. دو سه نفر هم شاهد بودن.

شب رفتم خونمون ، من خیر ندیده نگفتم نکنه قراره اتفاقی برا آقا بیافته که جلو جلو حقوق داده ، همین خوشحال رفتم خونمون. نور به قبرش بباره ، مرد خیلی خوبی بود.

صبح رفتم خونه ، من کلید خونه رو داشتم ، بالأخره بعد این همه سال خدمت ، آقا به من اعتماد داشت. مثل هر روز صبح رفتم صبحونه ی آقا رو حاضر کردم وقتی رسیدم به اتاق چندبار در زدم ، وقتی آقا جواب نداد رفتم تو ، وقتی اون صحنه رو دیدم همه چی دور سرم سیاهی رفت ، سینی از دستم افتاد و خودم هم نقش زمین شدم. با صدای زنگ در مش رحیم بود که به هوش اومدم. مش رحیم که اومد قضیه رو بهش گفتم ، دو دستی زد توی سرش ، تازه فهمیده بودم چی شده ، آقا رفته بود. مش رحیم اول رفت توی اتاق ، من که دیگه توان هیچ کاری نداشتم ، درسته که مرد گریه نمیکنه ولی صدای گریه ی مش رحیم از اتاق میومد ، بعد هم اومد و به پلیس خبر داد ! بعدش هم پلیس اومد و ...


سوالات بعد داستانی :

1- چه کسی حاجی را کشت؟

2- صحنه ای که طاهره خانم دید چه بود؟

3- آیا ممکن است کسی که ماجرا را تعریف می کند ، دروغ هم بگوید؟

4- آیا به کسی مشکوک هستید؟

5- به نظر شما حاجی سلطانی چگونه مرده است؟

6- فکر می کنید کدام یک از شخصیت ها که تاکنون معرفی شده اند به این ماجرا ارتباط دارند؟


پی نوشت1 : یک توضیح کوتاه ، داستان مثل این معما های کوتاه نیست ، شاید برای داستان های بعدی همچین فکری کردم ، ولی فعلاً دوست دارم این یک معمای طولانی باشه که شما رو آروم آروم با قضیه آشنا کنه.


پی نوشت2 : بعضی شخصیت ها ممکنه شماره بخورن ولی ادامه نداشته باشن.


پی نوشت3 : منتظر نظراتتون راجع به نحوه ی نگارش داستان هستم.


پی نوشت4 : منتظر جواباتون به سوالات بعد داستان هستم!

نظرات 5 + ارسال نظر
محمدرضا سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ق.ظ http://loverpool.persianblog.ir/

سلاااااام داداشی
توضیح اسمت جالب بود !!mAt!

1.عزرائیل
2.اقا مرده بود دیگه!
3.نه!دروغگو دشمن خداست!
4.خودم
5.به آرامی
6.هیچکدام!!

سلامممم
خیلی ممنون داداش!

ممنون از جوابات

جواد سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ق.ظ http://www.beautifulmind2.persianblog.ir

سلام.
محمد خیلی خوب مینویسی.
آدم راحت همه چیو میگیره.
اما درباره سوالات بگم که فعلا بهش جواب نمیدم! چون آدم باید اول قشنگ زوایای مختلف رو در نظر بگیره و بعدش نظر بده!!!

موفق باشی

سلام جواد جان!
شما لطف داری! خودت خوب میخونی!

باشه ، هرطور راحتی!

به همچنین!

خاطره چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:33 ق.ظ http://mynemesis.blogfa.com/

نحوه ی نگارش عامیانه اتون خیلی خوبه. ( انگار واقعا طاهره خانوم هستین:دی)
پیشنهاد : ویگورگول ها رو کم کنین. یه جاهایی نقطه لازمه
من این پست رو با پست قبلی اشتباه گرفتم. فکر کردم آپ نکردین ببخشین
آدمو یاد کتاب تاریخ می اندازین که آخر هر درس سوال طرح می کرد!
چون هنوز با همه شخصیت ها آشنا نیستم نمی تونم بگم قاتل کیه؟
صحنه ی چندش نگین ها! که طاهره گوش و دماغ بریده شده دیده و از این حرفا .

خیلی ممنونم ( خیلی ممنونم )

باشه ، سعی می کنم!

کتاب تاریخ مگه بده؟

خوبه! نه ، اینقدر هم چندش نیست

Mahsa_23 چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:01 ق.ظ http://www.mahsa23.blogfa.com

1- طاهره ( خسم بهم میگه :دی ! البته فک کنم خالی می بنده ! داره رد گم میکنه
2- صحنه رو که گفتید دیگه :دی ! دیده آقا نقش زمینه و امثالهم
3- قبل از خوندن این سوال پاسخ شماره 1 رو نوشتم
4- طاهره
5- طاهره
( من خودمو کشتم با طاهره ! سری بعدی ماجرای قتل من توسط طاهره رو بنویسید )
پی نوشت 1 = ok بسیار خوب میباشد
پی نوشت 2 = :دی
پی نوشت 3 = تا حالا که نحوه ی نگارش خوبه ... فک کنم طاهره استرسش بالاس ! هر سه تا کلمه ای که میگه یکیش توش " آقا " س ! :دی

بله ، داستان بعدی حتماً همین خواهد بود

راجع به نحوه ی نگارش خیلی ممنونم!

کامیار جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:57 ق.ظ http://kamyar-infinity.blogfa.com

خوب نظر من اینه:
۱-شوهر طاهره خانم
۲-طاهره خانم فقط جسد حاجی رو دید، که می دونست باید ببینه
۳-دقیقاً، پیشکشیدن دعوای حاجی با دامادش برای رفع هرگونه اتهامی از خودش بوده
۴-اگه باغبون شوهر طاهره خانم بود، قطعاً با یکی هماهنگ کرده بودن و باغبون در رو باز گذاشته بوده که طرف بیاد و کار حاجی رو یه سره کنه، ولی اگه شوهرش نباشه، قاتل باید خود باغبون باشه و در این صورت شوهردار بودن یا نبودن طاهره خانم بی ارتباط می شه و شاید اصلاً نقشه ی باغبون و بوده و طاهره خانم فقط همکاری کرده باهاش
۵-سناریوی خیلی محتملش به نظر من اینه که طاهره خانم دروغ گفته که چون جلوجلو حقوق گرفته رفته خونشون،
با توجه به اینکه مظنون اصلی کی بوده واقعاً (سوال شماره ۴)
می شه گفت قاتل می خواسته طاهره خانم رو راضی کنی که یه چیزی توی آبی که با قرص می بره بریزه که حاجی رو بکشه، ولی طاهره خانم ترسیده و گفته همچین کاری نمی کنم، به توافق رسیدن که فقط مقدار زیادی قرص خواب آور بریزه توش که حاجی صبح روز بعدش نتونه زود بیدار بیشه،
علت اینکه توی داستانی هم که تعریف می کنه خیلی صریح این رو می گه که برخلاف شب های دیگه ازم نخواست که قرصشو ببرم براش، همین بوده. به خیال خودش اینطوری دیگه کسی نمی فهمه که کسی چیزی ریخته توی آبی که با قرصش خورده.
و روز بعد قاتل به همون روشی که توی سوال شماره ۴ گفتم میاد و می خواد حاجی رو بکشه، ولی از چاقو و تفنگ اینا استفاده ای نمی کنه، چون ناشی بوده و فقط یه طناب ور می داره که خفش کنه.
این که خفه شده رو می شه از روی این فهمید که مش رحیم می ره توی اتاق و بعدش صدای گریه مش رحیم شنیده می شه، اگه چاقو یا تفنگ در کار بود قطعاً داد و فریاد می کشید و به محض باز کردن در هم متوجه این می شد.
در ضمن طاهره خانم هم از هوش نرفته بوده فقط منتظر بوده که مش رحیم برسه، چون در صورت قاتل بودن همین مش رحیم، اینطوری هیچ کس شک نمی کرد، چون با این داستان داره اینو می گه که مش رحیم نبوده اصلاً توی خونه
ولی تنها داستانی که تونسته برای این سر هم کنه که چرا کاری نکرده تا اون موقع، این بوده که بیهوش شده و دقیقاً با صدای زنگ در به هوش اومده.
۶-داماد فقط برای منحرف کردن قضیه بوده و داخل ماجرا هیچ نقشی نداشته

در ضمن یه ۷ هم خودم اضافه می کنم! انگیزه ی طاهره خانم پول بوده، ولی انگیزه قاتل احتمالاً یه سری وسایل عتیقه ی بوده که دیده بوده توی خونه

سلام!
ممنون کامیار جان ، نظراتت پیش من محفوظ میمونه!
عید مبارک! موفق باشی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد