سلام ، این عید سعید رو به همه ی شما وبلاگ نویسان عزیز و همچنین تمام مسلمانان جهان ( با چند روز پس و پیش ) تبریک میگم.
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت *** صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
و اما ... ادامه ی داستان!
نمیدونم این چه رسمیه که قتل ها زمانی اتفاق میافتن که ما داریم استراحت می کنیم. اصلاً انگار این قاتل ها هدفشون پول و ... نیست ؛ بلکه میخوان یک پلیس بدبخت رو اذیت کنن! شب قبل از اینکه بریم خونه ی آقای سلطانی ، به مادرم قول دادم که ببرمش دکتر ، البته میدونم توی کار ما قول دادن زیاد جالب نیست ؛ اما چه کنم؟ مادره دیگه. صبح سرگرد محمدی زنگ زد و گفت برم دنبالش ؛ گفت رسولی بیا که بازم یک ماجرای جدید داریم. تا به مادرم گفتم ، مادرم مثل همیشه شروع کرد به نفرین قاتل ها!
سرگرد سوار ماشین شد و راه افتادیم. توی راه از این ماجرا یک صحبت هایی کرد که ظاهراً فرش فروش بوده و مستخدمش جنازه رو پیدا میکنه و باغبونش به پلیس خیر میده و ... و بعد هم دوباره فرضیه های ابتدایی رو با هم مرور کردیم ، اینکه ببینیم کسی دنبال پولش بوده یا نه؟ خود این مستخدم یا باغبون چقدر دنبال پولش بودن؟ چند سال پیشش کار میکردن؟ زن و بچه هاش کجا بودن؟ دشمن داشته یا نه؟
بالأخره رسیدیم. یک راست رفتیم توی اتاقی که جنازه بود. دکتر کیهانی هم مثل همیشه اونجا حاضر بود اما چیزی که عجیب بود صحنه ی قتل بود. فکر کنم یک مقدار عصبانیت تو چشم سرگرد دیدم ؛ و حقم داشت. اول از همه رفتیم با دکتر حرف زدیم و دکتر گفت که ...
سوالات بعد داستانی:
1- کجای این قتل میلنگه که کارگاه عصبانی شده؟
2- دکتر چی میخواد بگه؟
3- به نظرتون طاهره خانم یا مش رحیم میتونن قاتل باشن؟ چرا؟
4- به نظرتون آقای رسولی با چی به قتل رسیده؟
پی نوشت1 : خیلی ممنون از خانم مهسا و آقایان کامیار و داداش محمدرضا که به سوالات قبلی جواب دادن.
پی نوشت2 : سعی کردم به جز ویرگول از علائم نگارشی دیگه هم استفاده کنم.
پی نوشت3 : بازم منتظر نظرات خوبتون هستم.
پی نوشت4 : منتظر حدس ها و جواب سوالاتونم هستم.
پی نوشت5 : یک بخش جدید داریم به اسم ، "دعای امروز"
دعای امروز :
خدایا! به همه ی بندگانت صبر و شکیبایی بده تا قبل از اینکه حرفی بزنن که دلی بشکنه ، کمی فکر کنن.
۱-هیچ اثری از درگیری نبوده، انگار قضیه به سادگی این بوده که سکته کرده فقط
۲-دکتر احتمالاً می خواد بگه که خفه اش کردن، ولی خیلی زمان زیادی گذشته از خفه شدنش
۳-می تونن باشن، احتمالاً مش رحیم خفه اش کرده، طاهره خانم هم تا با قضیه کنار اومده و آروم شده، یه کم طول کشیده و بعدش مش رحیم به پلیس خبر داده
۴-احتمالاً توی خواب بوده و با یه شلنگی چیزی خفه شده،
که چون قرص خواب آور خورده بوده، گیج بوده و نتونسته مقاومت کنه
سلام!
خیلی ممنونم کامیار جان!
همیشه با جواب هات منو شگفت زده میکنی!
می بینم که این بخشش راجع به فامیلیمون بود :دی
1- ( چه جالب ! کارگاه باید قاتلو پیدا کنه یا بهش نمره انضباط بده ؟! :دی برا چی عصبانی شده آخه ) شاید عصبانی شده مقتول رو به قبله گذوشته نشده :دی شایدم نمیدونم که !
2- میخواد بگه آثار جراحت در بدن مقتول مشاهده نمیشه
3- من که کلا با طاهره خانوم مشکل دارم ، اون آقا آقا گفتنش مشکوک برانگیز بود :دی
4- خاک وچوک ! مگه آقای رسولی به قتل رسیده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پی نوشت 1 = خواهشمندیم
پی نوشت2= مرسی علایم
پی نوشت3 = :دی انتظار به سر رسید
پی نوشت 4 = به پاسخ پی نوشت 3 مراجعه کنید
پی نوشت 5 = دعاتون ته ش بود ... شدید موافقم ، آمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
خیلی ممنون از جواب ها!
درسته ، آقای رسولی به قتل نرسیده
نکته ی انحرافی ( غلط تایپی ) بود!
راستی یادم داشت میرفت :دی
عید فطرتونم مبـــــــــارک
عید شما هم مبارک!
من نظر دادم پرید گویا :دی
گفته بودم عیـــــــدتونم مبارک
نه ، نپرید!
بازم عیدتون مبارک!
1-صحنه قتل عوض شده احتمالا!
2- با ضربات چاقو به قتل رسیده
3-هر کسی می تونه قاتل باشه!
4-آقای رسولی؟ مگه اسم فرش فروش هم رسولی بوده؟
دعای خیلی خیلی قشنگی بود. آمین.
ممنون از جوابات جواد جان!
نه ، اسمش سلطانی بود ، میخواستم آزمایشت کنم!
یعنی اون آقای رسولی رو گذوشتید مچ بگیرید باهاش ؟ :دی
احسنت
میگم RSS وبلاگتونو چجوری بکشفیم آیا ؟؟
بله ، بله !
RSS : http://mat-city.blogsky.com/rss.bs
کشفیده شد آیا؟
اون پایین پایین صفحه سمت راست زیر "تعداد بازدیدکنندگان : .... " لینکش هست!
چه جالب ! من تا حالا اون بخش وبلاگتونو ندیده بودم
:=)) :دی
مرسی
بلی!
موفق باشید!
سلام. ببخشید ما مسافرت بودیم دیر رسیدیم. عیدتون مبارک
1-صحنه دستکاری شده بود؟
2-دکتر میخواد بگه قبل از به قتل رسیدن مرده بوده؟
3-نه. مال این حرفا نیستن:دی
4- روغن داغ :دی
دعاتون خیلی قشنگ بود . آره ای کاش . . .
سلام!
ممنون از جواب هاتون
موفق باشید!