شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

اتفاق !!!

گاهی تو زندگی آدم اتفاقایی میافته که آدم دلش میخواد ، اتفاقایی که زندگی آدم رو از این رو به اون رو میکنه و آینده ی آدم رو رقم میزنه!

از اون اتفاق ها برای منم افتاده ، البته نه با اون برنامه ریزی که من داشتم ولی اشکالی نداره ، خواست خدا هر چی باشه توش خیر و برکت هست.


اما اینکه این اتفاق چیه ، اصلاً هم secret نیست اما به موقعش اعلام میدارم!


و اما داستان :


دکتر کیهانی 1



محمد سلطانی؟ آها! یادم اومد. آره قتل عجیبی بود. اولین بار بود که همچین شیوه ی قتلی رو میدیدم. البته سابقه داشت که کسی رو بکشن و نشون بدن که خودکشی بوده اما نه برای یک پیرمرد سیر از مال و اموال. اونروز رو خوب یادمه ، وقتی کاراگاه صحنه رو دید یکم عصبانی شد ؛ خوب منم اگر ظاهر قضیه رو میدیدم میگفتم برای چی برای یک خودکشی منو خبر کردن! اما اون یک خودکشی نبود. من اون شب به کاراگاه هم گفتم ، نه سن و سال اون مرحوم به خودکشی میخورد ، نه یادداشتی ازش مونده بود -که مهمترین چیز توی هر خودکشی یادداشتی هست که مرحوم میذاره و دلیل خودکشی رو توضیح میده- و نه حالت قرارگیری جسد معقول بود.

چند وقت بعد هم که جسدش رو کالبدشکافی کردیم دیدیم که حق با منه! اون مرحوم ساعت ها قبل از اینکه رگش زده بشه قرص خواب آور مصرف کرده بوده و لحظه ی خودکشی کاملاً بیهوش بوده. پس در واقع کس دیگه ای رگش رو زده بوده. البته جهت برش هم حاکی از این بود که کس دیگه ای تیغ رو کشیده.



سوالات بعد داستانی :


1 - تا حالا چقدر اشتباه حدس زده بودید و چقدر درست؟

2 - طاهره خانم که گفت سلطانی ازش قرص نخواسته ، پس قضیه قرص های خواب آور چیه؟

3 - چرا قاتل میخواسته صحنه رو خودکشی جلوه بده؟

4 - بعدش چی میشه؟


پی نوشت1 : بازم ممنون از جواب هاتون!

پی نوشت2 : آقا مرتضی گفتن که داستان جذاب نیست ، نظر شما چیه؟ چی کار کنم جذاب بشه؟

پی نوشت3 : شما میتونید راجع به اتفاقی که برام افتاده حدس بزنید. اما الآن نمیگم حدستون درسته یا نه!

پی نوشت4 : فردا میریم دیدن بچه های آسایشگاه فرخنده! خوش به سعادت ما!

پی نوشت5 : از شنبه میرم دانشگاه! خوش به سعادت دانشگاه !

پی نوشتخصوصی : میدونم اشتباه کردم و ازم دلخوری! ولی لطفاً بخون و نظر بده دیگه ، باشه؟ لطفاً! ممنون


دعای امروز :

خدایا! به همه ی ما خیر و برکت بده که همیشه پشتمان به تو گرم است!

نظرات 7 + ارسال نظر
دنیا پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ http://donyabanoo.blogfa.com/

اولللللللللللللللللللللل !!!

دومممممممم

دنیا پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ق.ظ http://donyabanoo.blogfa.com/

میشه منم حدس بزنم آیا؟!

بله ! بفرمایید!

دنیا پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:17 ق.ظ http://donyabanoo.blogfa.com/

من حدس بزنم بهم جایزه میدى؟! میگم شاید افتادى تو چاه هنوز داغى نمیفهمى! :دی

شرمندم ، جایزه نداره!
نه ! خدا نکنه ، این حرفا چیه؟

دنیا پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ق.ظ http://donyabanoo.blogfa.com/

پاسخ پی نوشت خصوصى: باشه!

ممنون

جواد پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ق.ظ http://www.beautifulmind2.persianblog.ir

سلام.
حدسم درباره این که قتل بوده درسته پس
1-حدسایی که زدم فعلا درسته! هنوز رو خیلی موارد نظری ندارم!
2-احتمال داره طاهره خانوم با اون شخص قاتل همدست باشه!
3-اینم سواله آخه؟
4-داستان بعدی نوشته میشه:D

اتفاقی که برات افتاده احتمالا خیره! زمینه خبری رو فکر می کنم حدسیدم! اما نمی گم!
به بچه های فرخنده سلام برسون!
یامون باشه شنبه زود بریم دانشگاه همه جا رو آب و جارو کنیم برات!

درباره پی نوشت خصوصی هم با این که به من ربطی نداره اما بگم که آفرین! این حرکتت یه کار مثبت بود.

سلامْ

ممنون بابت جواب ها!

آره ، خیره

خواهش می کنم!

خاطره جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 ق.ظ http://mynemesis.blogfa.com/

خب هر قسمت خیلی کوتاهه آدم هی حدس میزنه ضایع میشه!! مملکته داریم؟:دی
احیانا این یرادر مقتول اون شب مهمونی چیزی نداشته؟
طاهره خانم اونجا سکونت کامل داره؟ یعنی نمیره خونشون؟

پی نوشت 5 خنده را به لبمان آورد . مرسی

میشه برای منم دعا کنید؟ سخت محتاجم!

مرسی که دعوتم رو پذیرفتین و اومدین . امیدوارم که مفید بوده باشه. اثراتش رو اگه دوست داشتین به ما هم بگین . خوش حال میشیم

سلام!
اینه دیگه :دی

توی قسمت طاهره خانم که مطرح شد ، ایشون هر شب میرفته خونشون.

خوبه که همه برای همه دعا کنن!

خواهش می شود! بلی ! چشم!

موفق باشید!

محمدرضا پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:06 ق.ظ http://loverpool.persianblog.ir/

من میدونم آیا!؟

Maybe !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد