شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

زندگی چیست؟

زندگی زیباست آن را ستایش کن.


زندگی شادمانیست آن را امتحان کن.

زندگی رویاست آن را درک کن.

زندگی مبارزه است با آن روبرو شو.

زندگی وظیفه است آن را انجام بده.

زندگی بازیست، آن را بازی کن.

زندگی عهد و پیمان است به آن وفا کن.

زندگی اندوه است بر آن غالب شو.

زندگی آواز است آن را زمزمه کن.

زندگی تلاش است آن را بر عهده گیر.

زندگی تراژدی است با آن مواجه شو.

زندگی حادثه است، حادثه جوباش.

زندگی شانس است آن را جستجو کن.

زندگی، زندگیست بخاطرش زندگی کن


منبع

عدل

سلام ، دیشب داشتم توی کاغذ های قدیمی می گشتم ، یک چیزی پیدا کردم. 

 

سال دوم دبیرستان ، قرار بود با دو تا از دوستام برای پرسش مهر اون سال که موضوعش "عدالت" بود ، تحقیقی آماده کنیم. دوستام مطالبی رو بهم دادن ، یکی از اون ها جملاتی از بزرگان بود که امروز می نویسم ، بقیه را هم اگر وقت بود ، بعداً ... 

 

- بالاترین جهادها سخن عدل است که در نزد پیشوای ستمکار گفته شود. حضرت محمد (ص)  

- بهترین دستوری که حاوی معنای عدالت باشد ، همان مثل قدیم فارسی است (؟) : 

   چیزی که برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز مپیند. حضرت علی (ع) 

 

- برای اجرای عدالت اگر فحش و صدمه خوردید به خاطر خود نرنجید ، بخندید و شاد باشید. دکتر مارون 

 

- بی عدالتی تواناترین افراد روی زمین را به سوی تباهی می کشاند. سالیسبوری 

 

- در فضایل ، هیچ فضیلتی کاملتر از عدالت نیست. خواجه نصیر توسی 

 

- دو چیز است که ثواب آن دو را نتوان سنجید ؛ یکی گذشت از گناه و دیگری عدالت است. حضرت امیر (ع) 

 

- زندگی آن است که شما یک کیک را طوری تقسیم کنید که همه فکر کنند بزرگترین تکه به آن ها رسیده است. پروفسور ادهارد 

 

- عدالت انتظار پاداش ندارد بلکه خود عمل مسّرت و بهجت است. مترلینگ 

 

- فقط عدالت است که می تواند موجب خوشبختی همه شود ، نه یک نفر. افلاطون 

 

- کاملترین نوع بی عدالتی آن است که عادل به نظر برسیم در حالیکه عادل نیستیم. افلاطون 

 

- وقتی رشوه از در وارد می شود ، عدالت از پنجره فرار می کند. مثل ترکی 

  

- عدالت از عسل شیرین تر و از روغن نرم تر و از مُشک خوشبو تر است. امام صادق (ع) 

 

- عادل ترین مردک کسی است که آنچه را بر خود نمی پسندد ، بر دیگران نپسندد. حضرت محمد (ص) 

 

- اگر دارای ... ( ادامه مطلب در ادامه مطلب  )

ادامه مطلب ...

یکی بود و یکی نبود

من برای سالها می نویسم
سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند
افسوس که قصه مادربزرگ درست بود

همیشه یکی بود و یکی نبود.. 
 
از جایی کپی کردم

به مناسبت پایان دوره ی دانش آموزی

چند ساعتی بیش تر تا طلوع خورشید نمانده، ساعت کار خودش را می کند و مسئول گذر زمان نیست ؛ چقدر سخت است روز آخر ، روزی که باید از دوستانت چه خوب و چه بد جدا شوی ، روزی که خورشید بر عکس دیگر روزها ظالم می شود و زودتر طلوع می کند. این روزهای آخر در زندگی ما زیاد است اما این روز با همه ی روز آخرها فرق دارد، باید با دوران دانش آموزی خداحافظی کنی، دورانی که شاید دیگر به شکل قدیم تکرار نشود، دورانی که بیش تر اوقات عمرت را در کنار دوستانت بودی و می خندیدید بر کوچکترین غم ها ؛ حال خورشید که در تمام آن روزها به همراه ما می خندید ، اکنون با ما دشمن شده و سعی دارد گذر زمان را سرعت بخشد. 

 

اما این گناه خورشید نیست ، همیشه باید منتظر روز آخری باشی، روزی که حتی دیگر تلفن هم کارساز نخواهد بود، روز مرگ و جدایی از همه ی مادیات و پیوستن روحت به حق. 

 

هرگاه که به مرگ فکر می کنم ، می بینم که ساعت و خورشید گناهی ندارند ، بلکه همیشه پایان ، آغاز یک اتفاق جدید است ؛ همانطور که در پایان نماز سلام می کنیم به زندگی تازه تر از قبل. 

 

و بالأخره طلوع می کند تا جانی دوباره بخشد به حیات کهنه ی من و دیگران. درست است که امروز ، روز آخر مدرسه است اما شاید دلیل این است که آینده ای روشن تر در انتظار است. پس چنین غمی در مقابل چنین آینده ای آنچنان کوچک است که بهتر است به جای اینکه با صورت های خیس اشک با یکدیگر خداحافظی کنیم ، با یک لبخند و آرزوی موفقیت و دیدار دوباره خداحافظی کنیم. 

خرداد 87

... تا فردا

مهم نیست چه زمانی میمیری ، چون دست تو نیست! 

اما 

مهم است چگونه زندگی می کنی ، چون دست خودت است! 

 

دیالوگی از فیلم تلویزیونی "... تا فردا"